سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق
باز بیا سر کنیم، قصّه ی گلزار عشق

قصّه شنیدم که دوش، تشنه لب گل فروش
بُرد گلی سبز پوش، هدیه به بازار عشق

گل غم نا گفته داشت، خاطر آشفته داشت
چشم به خون خفته داشت، از غم سالار عشق

عشوه کنان ناز کرد، وا شدن آغاز کرد
خنده زد و باز کرد، دیده به دیدار عشق

گر چه زمان دیر بود، تشنه لب شیر بود
منتظر تیر بود، یار وفادار عشق

باغ تب و تاب داشت، گل طلب آب داشت
کی خبر از خواب داشت، دیده ی بیدار عشق

عشق زمین گیر شد، عرش سرازیر شد
گل هدف تیر شد، ای عجب از کار عشق

آن گل مینو سرشت، بر ورق سرنوشت
با خطی از خون نوشت، معنی ایثار عشق

این گل باغ خداست، از چمن کربلاست
خوابگه او کجاست، سینه ی اسرار عشق

آه که با پشت خم، پشت خیامت برم
نغمه سراید به غم، قافله سالار عشق

تازه گل پرپرم، من ز تو عاشق ترم
اصغرم ای اصغرم، ای گل گلزار عشق

غنچه ی آغوش من، زینت خاموش من
یار کفن پوش من، یار من و یار عشق

دشت پر از های و هوست، مشتری عشق اوست
ای شده قربان دوست، اوست خریدار عشق

خیمه به کویم زدی، خنده به رویم زدی
می ز سبویم زدی، بر سر بازار عشق

کودک من لای لای، از غم تو وای وای
گریه کند های های، چشم عزادار عشق

با تو «شفق» پر گرفت، عشق در او در گرفت
تا نفسی بر گرفت، پرده ز اسرار عشق
      
    محمد جواد غفورزاده (شفق)


[ پنج شنبه 91/5/5 ] [ 10:3 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 201
کل بازدیدها: 1187590